صفحات: 1· 2
موضوع: "بدون موضوع"
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
شد گوشه شش گوشه برای تو مهیا
ایام اربعین است و خوشا به حال آن کسانی که در حال پیادهروی هستند یا پیادهروی خواهند کرد و به زیارت اربعین خواهند رسید و آن زیارت خوش مضمونِ روز اربعین را إنشاءالله خطاب به حضرت خواهند خواند.
ما هم اینجا با شوق و با حسرت نگاه میکنیم به این گامهایی که:
هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران
که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم
حضرت امام خامنه ای15آبان در درس خارج فقه
در مسجد نما مشاهده کنید
قدرت دفاعی قابل مذاکره نیست(امام خامنه ای)96/8/3
برمشاممم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بردلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تابگیرم در بغل قبرشهید کربلا
حضرت آقا
به نامزدهای محترم عرض میکنم نیتهایتان را خدایی کنید؛ برای قدرت نباشد؛ برای خدمت باشد.
برای خدمت به مردم بخصوص طبقات ضعیف وارد میدان مبارزه شوید
شعارها را جوری انتخاب کنید که همه بدانند شما میخواهید از قشر ضعیف کشور حمایت کنید
این را هم همه بدانند که ما جز با کار جهادی و انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به
سامان برسانیم؛ کار فراوان و پرحجم و باکیفیت و انقلابی.
خدا را شکر بین شهر ما از تو نشان پیداست
کمی از پشت بام خانه ی ما، جمکران پیداست
اگر هر جای دنیایم دلم در یک خیابان است
همیشه نیمه شعبان دلم در چهار مردان است
خیابانی که دل سرمست یوسف میشود در آن
و با اصرار هی شربت تعارف میشود در آن
به پای دل به شوق دیدن دلدار خواهم رفت
پیاده از حرم با گریه تا گلزار خواهم رفت
حرم…گلزار، احساس صفا تا مروه را داردبوی
و بالای سرم یک کعبه ی زیبا خدا دارد
منه بیچاره دنبال تو هستم، چاره من چیست؟
تو هستی در میان ما ولی توفیق دیدن نیست
و میدانم مرا که دل به تو بستم تو میبینی
اگر چه اهل پایین شهر قم هستم تو میبینی
و میدانم که حتمأ سر به ما هم میزنی آقا
تو حتی سر به جشن بچهها هم میزنی آقا
چه میشد باز کودک میشدم با شور دلتنگی
دوباره کوچه را تزئین کنم با کاغذ رنگی
و میخواند تو را حتی نگاه بچهها آقا
برای کودکان چشم بر راهت بیا آقا
حمیدرضا برقعی
ای ماه رجب مرا به خود راه بده
راهی تو نشان بسوی آنماه بده
ای ماه رجب توشهر حیدر هستی
ازباب علی(علیه السلام)مرا به خود راه بده
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی است به اعجاز، نگاهت کافی است
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آن سوتر از اندیشه و در را بستی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمیدانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز
شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد…
شاعر:سید حمید رضا برقعی
بنده چند سرفصل را در مورد بسیج عرض میکنم. شما برادران و خواهرانی هستید که در بخشهای مختلف بسیج مسئولیّت دارید؛ هرکدام از این سرفصلها، هم شرح و توضیح لازم دارد -که نه وقتش را داریم و نه الان مجال آن است- هم برنامهریزی و رویّهسازی لازم دارد. بنده فقط سرفصلها را میگویم، بقیّهاش به عهدهی شما.
یکی این است که بسیج صرفاً یک حرکت احساسی نیست، بسیج متّکی است به دانستن و فهمیدن، متّکی است به بصیرت. واقعیّت بسیج هم همین است و در این جهت باید پیش برود. اگر صرفاً احساس بود، احساس با یک اندک چیزی تغییر پیدا میکند. یک عدّهای اوّل انقلاب جزو کسانی بودند که پرشور با انقلاب همراه بودند امّا از روی احساس؛ از روی عمق فهم دینی نبود. بنده با بعضی از اینها ارتباط داشتم، آشنا بودم، در دانشگاه و بیرون دانشگاه اینها را میشناختم؛ عمق دینی نداشتند. نتیجه این شد که با نشست و برخاست با بعضی آدمهایی که زاویهی با انقلاب داشتند، اینها هم با انقلاب زاویهدار شدند -خاصیّت زاویه هم این است که اوّل خیلی محدود شروع میشود، [امّا] هرچه انسان خط را پیش برود، این فاصله بیشتر میشود، دهنه وسیعتر میشود- شدند مقابل انقلاب. بسیج همراه با بصیرت است. اینکه بنده سال ۸۸ روی بصیرت تکیه کردم، عدّهای ناراحت شدند، عصبانی شدند، طنز گفتند، بد گفتند، مقاله نوشتند علیه اینکه چرا میگویید بصیرت، بهخاطر این است؛ بصیرت مهم است؛ دانستن و فهمیدن مهم است.
دوّم؛ بسیج جناحی نیست؛ یکی از دو جناح سیاسی، یا سه جناح سیاسی، یا چهار جناح سیاسیِ داخل کشور نیست. بسیج لشکر انقلاب است، بسیج مال انقلاب است. اگر دوگانگیای وجود داشته باشد، دوگانگی انقلابی و ضدّ انقلابی است -حتّی [فرد] غیر انقلابی هم قابل کشش است، قابل جذب است؛ بنده معتقد به جذب حدّاکثریام، البتّه با روشهای خودش، نه اینکه حالا هر کاری بکنیم بهعنوان جذب حدّاکثری- انقلاب و ضدّ انقلاب. هر جناحی، هر کسی، هر آدمی که انقلاب را قبول دارد، در خدمت انقلاب است، دنبال انقلاب است، بسیج طرفدار او هم هست. یعنی اینجور نیست که ما در جناحهای داخل کشور، بسیج را جزو این جناح یا آن جناح یا آن جناح [سوم] یا آن جناح [چهارم] بدانیم؛ نخیر، خود بسیج یک جریان است، یک شطّ عظیم جاری است به سمت اهداف انقلاب.
نکتهی دیگر؛ در بسیج همافزایی لازم است. یعنی بایستی قشرهای مختلف مردم در بسیج حضور داشته باشند؛ همین بسیج اقشار. دانشآموز و دانشجو و کارگر و استاد دانشگاه و کاسب و حقوقدان و غیره و غیره و غیره، همه باید باشند. این گسترهی بسیج بهصورت افقی است. البتّه شرطش این است که اینها با همدیگر هماهنگی بکنند. یکی از کارهای لازمی که بنده توصیه میکنم -همینجا هم میگویم، مسئولین هم تشریف دارند- و باید انجام بگیرد، [ایجاد] یک سازوکار قطعی است برای هماهنگی و همکاری و همافزایی این سطح وسیع افقی. بنابراین بسیج خطّ افقی دارد -این یک- از طرفی بسیج احتیاج دارد به مجموعههای اندیشهورز، به هدایت عمومی. این هدایت -که بعد دربارهی این بیشتر صحبت عرض خواهم کرد- یک خطّ عمودی است که حالا نقش این خطّ عمودی چیست، [بعد] عرض میکنم. هم خطّ افقی در بسیج هست، هم خطّ عمودی در بسیج هست. نه مثل سازمانهای متعارف نظامی یا تشکیلات اداری است که صرفاً خطّ عمودی باشد، نه مثل مجموعههای خدماتی مردمی است که صرفاً خطّ افقی باشد. هم خطّ عمودی دارد، هم خطّ افقی دارد؛ هرکدام بنحوی برای تشکیل بسیج یک امر لازمی است.
نکتهی بعدی این است که بسیج تحقّق مردمسالاری دینی است. ما که میگوییم مردمسالاری دینی یا مردمسالاری اسلامی، بعضی خیال میکنند این مردمسالاری فقط پای صندوق رأی و انتخابات است؛ آن [تنها] یکی از جلوههای مردمسالاری دینی است. مردمسالاری یعنی بر اساس دین و بر اساس اسلام، سالارِ زندگیِ جامعه، خود مردمند؛ مردمسالاری یعنی این؛ این معنای مردمسالاری اسلامی است. بسیج در همهی عرصهها مظهر مردمسالاری دینی و مردمسالاری اسلامی است. اگرچنانچه بسیج وارد اقتصاد بشود، اقتصاد میشود مردمسالار؛ همین که آقایان اینجا الان اظهار کردند و کاملاً درست است. این اقتصاد مقاومتی که ما عرض کردیم، اگر بتواند از قوّت و قدرت بسیج استفاده کند، میشود اقتصاد مقاومتی مردمسالار؛ در علم همینجور است، در پیشرفتهای گوناگون اجتماعی همینجور است، در سیاست همینجور است؛ مظهر مردمسالاری دینی، بسیج است.
یک نکتهی دیگر این است که گفتیم هیئتهای اندیشهورز؛ من اصرار دارم این کلمهی «اتاق فکر» را که فرنگیها میگویند به کار نبرم. اتاق فکر یک تعبیر فرنگی است، میآیند آقایان مینشینند کلمات فرنگی را تبدیل میکنند به ترجمهی تحتاللفظی فارسی، همانها را مدام با افتخار به کار میبرند؛ نه، ما خودمان زبان داریم، واژهسازی کنیم. «هیئتهای اندیشهورز» از «اتاق فکر» خیلی گویاتر هم هست. ما هیئتهای اندیشهورز لازم داریم. کجا؟ در دو نقطه: یکی در رأس، یکی در لایهها. لایههای گوناگون بسیج فراوان است. همین که حالا این بچّهها اینجا میگویند ما شوق داریم و ما را بفرستید و چرا نمیفرستید، همان جنگ سخت است؛ از جنگ سخت که احتیاج دارد به هیئت اندیشهورز برای ترسیم و تعیین حدود این کار که چه کسی برود، کِی برود، چهجوری برود؛ تا جنگ نرم که جنگ نرم یک عرصهی بسیار وسیعی است و روزبهروز هم با گسترش این فضای مجازی دارد گستردهتر میشود و خیلی هم خطرناکتر از جنگ سخت است -یعنی در جنگ سخت، جسمها به خاک و خون کشیده میشوند، [ولی] روحها پرواز میکنند و میروند به بهشت؛ [امّا] در جنگ نرم، اگر خدای نکرده دشمن غلبه بکند، جسمها پروار میشوند و سالم میمانند، [ولی] روحها میروند به قعر جهنم؛ فرقش این است؛ لذا این خیلی خطرناکتر است- هیئت اندیشهورز لازم دارد؛ تا سازندگی که بسیج یکجاهایی مشغول سازندگی است؛ تا تقسیم مأموریّتهای جغرافیایی -همینکه آمایش سرزمینی میگویند؛ در یک نقطهای از کشور بسیج میتواند یک کاری را انجام بدهد که در نقطهی دیگر یا نمیتواند انجام بدهد آن کار را، یا لازم نیست انجام بدهد- این باید با هوشیاری صورت بگیرد که هیئت اندیشهورز لازم دارد. تمام این لایههای مختلف و لایههای گوناگون دیگر، هرکدام هیئتهای اندیشهورز لازم دارد.
علاوهی بر این، هیئت اندیشهورز در بالاترین سطوح بسیج که برای کلّ مجموعهی بسیج بنشینند خطنگاری کنند، راهبردنگاری کنند -اینجا هم من مایل نیستم تعبیر استراتژیست را به کار ببرم؛ راهبردنگار، راهبرداندیش- لازم داریم. ما راهبرداندیشانی را لازم داریم که بنشینند و کارشان فقط این باشد؛ این از مهمترین کارها است. مثل راهبرداندیشان نظامی که در همهجای دنیا هم معمول است، به قول خودشان استراتژیستهای نظامی که مینشینند و تکلیف جنگ را، کار نظامی را مشخّص میکنند. این لازم است، اینها کارهایی است که باید انجام بگیرد. وقتی ما اینها را انجام دادیم، آنوقت شما در هر نقطهای از مجموعهی عظیم بسیج که مشغول کار هستید -در حلقهی صالحین باشد، در راهیان نور باشد، در دبیرستان باشد، در دانشگاه باشد، در محیط کارگری باشد، در مسجد باشد- هرجا که شما در زمینهی بسیج مشغول کار هستید و میدانید که یک عضو فعّال هستید از یک مجموعهی خردمند و هدفدار که دارد حرکت میکند و پیش میرود، این احساس در شما به وجود میآید. نمیگویم مثل یک عضو از بدن؛ نه، چون اعضای بدن درست است که حرکت میکنند، امّا همه اسیر مغزند؛ مغز میگوید ببین، مغز میگوید بشنو، مغز میگوید بگو یا حرکت کن؛ مغز فعّال است. در بسیج اینجوری نیست که فقط از مرکز بگویند بگو؛ نه، مثل این است که هر عضوی خودش یک مغزی داشته باشد که با آن مغز اصلی که در سر است هماهنگ باشد -که این هماهنگی البتّه راههایی دارد- یکچنین حالتی به وجود خواهد آمد.
منبع:khamenei.ir
در خاطرات مرضیه حدیدچی دباغ نکات فراوانی وجود دارد که نشان می دهد چرا رهبر معظم انقلاب به ایشان لقب انقلابی خستگی ناپذیر دادند. زمانی که مامورین ساواک او را در خانه اش دستگیر می کنند و او اجازه نمی دهد در خودروی ساواک و میان دو مامور مرد نامحرم بنشیند و می گوید مرا بکشید ولی چنین نمی کنم.[۲] او نشان می دهد که معیار برای دباغ نه مبارزه که دین و قوانین و معیارهای اسلامی است .
مامورین ساواک خانم دباغ را به زانو در نمی آورند و مجبور می شوند برای شکستن او دخترش را دستگیر و جلوی چشمان مادر شکنجه کنند[۳] و این بار نیز او کمر خم نمی کند هرچند ناله سر می دهد و گریه می کند ولی خیانت نمی کند ، مامورین به بهانه جلوگیری از خودکشی مادر و دختر چادر از سر آن ها بر می دارند ولی این دو به جای چادر پتو سر می کنند و از سوی مامورین هتاک به زن پتویی و دختر پتویی ملقب می شوند[۴] ولی حجاب و ارزش های اسلامی برای این دو از چنان قداستی برخوردار بودند که حاضر نشوند در زیر شدیدترین شکنجه ها و هتاکی ها نیز لحظه ای بدون حجاب زندگی کنند در حالی که چنین شرایطی پای توجیحات حتی شرعی فراوان را نیز به میان می آورد ولی آنان توجیه نکردند و حجاب را نگاه داشتند .
زنان و دختران ایرانی این روزها اگر خاطرات و زندگی چنین زنانی را بخوانند و مرور کنند هرگز در کلید واژه های دست ساز اجانب مانند « حجاب اجباری » و « حجاب اختیاری » گرفتار نمی شوند و اصل را فدای فروع دست ساز نمی کنند .
مرحومه دباغ خود را با چنان سابقه روشن و درخشانی از مبارزه و مجاهدت نه طلبکار انقلاب که بدهکار می دانست ، او زمانی که نماینده مجلس بود هزینه اداره زندگی چند خانوار را به عهده می گیرد و در برهه ای که نماینده نبود و دچار مشکلات مالی برای آن که این کمک قطع نشود به مسافر کشی می پردازد ولی هرگز به سازمان ها و نهادهای فراوانی که وجود دارند و سفره ای پهن کرده اند که طلبکاران از آن ارتزاق کنند رو نمی زند ، او مسافرکشی می کند تا با درآمد حاصل از آن هزینه زندگی خانوارهایی که در دوره نمایندگی آن را تقبل کرده بود بپردازد و سال ها چنین زندگی می کند و کسی او را و مرام او را نمی شناسد و این روزها مرضیه حدیدچی دباغ برای نسل پس از انقلاب ناشناخته است .[۵]
شناختن و شناساندن چنین افرادی مسئولیت عظیمی است از آن رو که جامعه را بیمه می کند جامعه ای که خود را به داشته ها و دستاوردهای حاصل از زحمات طاقت فرسای مبارزین بدهکار بداند نه طلبکار دیگر شاهد حقوق بگیران نجومی و حرامخواران ریز و درشت نمی شود جامعه ای که چنین باشد در برابر دشمنان بیمه است و هیچ ابرقدرتکی قادر به مقابله با آن نیست .
منبع:پایگاه خبری تحلیلی بصیرت
برای امورمهم خود این ذکرها رابه ترتیب بخوانید
-7مرتبه،یامسبب الاسباب
-7مرتبه،یاخیرالناصرین
-7مرتبه،یاکریم ویارب
-7مرتبه،یا الله ویارب
7مرتبه،یا ارحم الراحمین
-7مرتبه،یارب
10صلوات هدیه به حضرت زهرا(سلام الله علیه)
نقل از استادبراتعلی حق شناس
یا حسین(علیه السلام)
خوش به حال سیب ها ،چه بخواهند چه نخواهندبه تو می رسند
ماکه به تونرسیدیم!!
حسین جان روزی!!!
روزی که شود “اذالسماءانفطرت”
وانگه که شود“اذا النجوم انکدرت”
من دامن تو بگیرم اندر “سئلت”
گویم صنما “بآی ذنب قتلت”
عشق تو مرا “الست منکم ببعید”
هجر تو مرا“ان عذابی لشدید”
برکنج لبت نوشته“یحیی ویمیت”
شعر:حضرت امام خامنه ای(مد ظله العالی)
ترجمه تفسير الميزان ج20 211
اشاره به وجه اينكه در شمار نعم بهشتى ابرار، از حور العين نام برده نشده است]
اين را هم بايد دانست كه در آيات مورد بحث نعمت زنان بهشتى يعنى حور العين را جزو نعمتهاى بهشتى ذكر نكرده با اينكه در كلام مجيد خداى تعالى هر جا سخن از نعيم بهشت شده، حور العين جزو مهمترين آنها ذكر شده است. ممكن است از ظاهر جريان چنين فهميده شود كه علت آن اين بوده كه در بين ابرار مورد نظر آيات، كسى از طايفه زنان بوده، (و خداى تعالى براى رعايت حرمت او سخن از حور العين به ميان نياورده است).
تفسير روح المعانى همين معنا را از لطايف قرآن دانسته و گفته: در صورتى كه آيات در باره اهل بيت (ع) نازل شده باشد، ذكر نشدن حور العين از لطيفترين نكات خواهد بود، آرى اگر تصريح به” ولدان مخلدون” كرده و نامى از حور العين نبرده، به خاطر
رعايت احترام بتول و قرة العين رسول بوده «1».
قرآن؛ وسيله جهاد کبير
منظور از جهاد در اين مورد، جهاد فکري و فرهنگي و تبليغاتي است، نه جهادمسلحانه؛ چرا که اين سوره مکّي است، و ميدانيم: دستور جهاد مسلحانه در «مکّه» نازل نشده بود. و به گفته مرحوم «طبرسي» در «مجمع البيان» اين آيه دليل روشني است بر اين که: جهاد فکري و تبليغاتي در برابر وسوسههاي گمراهان و دشمنان حق، از بزرگترين جهادها است
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / رضا موحدي
در آيه۵۲ سوره«فرقان» ميخوانيم: «فلا تطع الكافرين و جاهدهم به جهادا كبيراً». (از کفار اطاعت نکن و به وسيله قرآن با آنها جهاد بزرگي کن)؛ جهادي بزرگ به عظمت رسالتت، و به عظمت جهاد تمام پيامبران پيشين، جهادي که تمام ابعاد روح و فکر مردم را در بر گيرد، و جنبه هاي مادي و معنوي را شامل شود.
بدون شک، منظور از جهاد در اين مورد، جهاد فکري و فرهنگي و تبليغاتي است، نه جهادمسلحانه؛ چرا که اين سوره مکّي است، و ميدانيم: دستور جهاد مسلحانه در «مکّه» نازل نشده بود. و به گفته مرحوم «طبرسي» در «مجمع البيان» اين آيه دليل روشني است بر اين که: جهاد فکري و تبليغاتي در برابر وسوسههاي گمراهان و دشمنان حق، از بزرگترين جهادها است، و حتي ممکن است حديث معروف پيامبر(صلي اللهعليه وآله): «رَجَعْنا مِنَ الْجَهادِ الاَصْغَرِ اِلَي الْجَهادِ الاَکْبَر»(۱)؛ (ما از جهاد کوچک به سوي جهاد بزرگ بازگشتيم)، اشاره به همين جهاد و عظمت کار دانشمندان و علما در تبليغ دين باشد.
اين تعبير عظمت مقام قرآن را نيز بازگو ميکند؛ چرا که وسيلهاي است براي اين جهادکبير، و سلاحي است برنده، که قدرت بيان، استدلال و تاثير عميق و جاذبيتش مافوق تصور و قدرت انسانها است. وسيله موثري به درخشندگي آفتاب و روشنايي روز، به آرام بخشي پردههاي شب، به حرکتآفريني بادها، به عظمت ابرها و به حيات بخشي قطره هاي باران که در آيات گذشته به آن اشاره رفته بود.
در بعضي از روايات آمده است: «ابوسفيان»، «ابوجهل» و بعضي ديگر از سران شرک، شبي از شبها جداگانه براي شنيدن آيات قرآن، به طور مخفيانه - هنگامي که پيامبر(صلي اللهعليه وآله) مشغول نماز بود - آمدند و هر يک بدون اين که ديگري بداند در محلي پنهان شده، آن شب مدتي طولاني آيات قرآن را از پيامبر(صلي الله عليه وآله) شنيدند. هنگامي که پراکنده شدند، سفيده صبح دميده بود و اتفاقاً به هنگام بازگشت از يک راه آمدند و سرّشان فاش شد، به سرزنش همديگر پرداختند و تاکيد کردند: چنين کاري نبايد تکرار شود؛ چرا که اگر بعضي از جاهلان اين صحنه را ببينند باعث شک و ترديدشان خواهد شد!. ولي در شب دوم همين برنامه تکرار شد و باز به هنگام بازگشت با يکديگر روبرو شدند، ناراحت و نگران گشتند و همان سخنان قبل را تکرار و تاکيد نمودند. شب سوم نيز همان برنامه تجديد شد و به هنگامي که يکديگر را ديدند گفتند: ما از اينجا نبايد حرکت کنيم تا عهد و پيمان ببنديم که ديگر اين کار تکرار نشود عهد و پيمان بستند و از هم جدا شدند. فردا صبح يکي از مشرکان به نام «اخنس بن شريق» عصاي خود را برگرفت و به سوي خانه «ابوسفيان» آمده به او گفت: بگو ببينم: عقيده تو درباره آنچه از محمّد(صلي الله عليه وآله) شنيدي چيست؟ «ابوسفيان» گفت: به خدا قسم مطالبي شنيدم که معناي آن را به خوبي درک کردم ولي مسايلي را هم شنيدم که معنا و مراد آن را نفهميدم!. «اخنس» از نزد «ابوسفيان» بيرون آمد و به سراغ خانه «ابوجهل» رفته به او گفت: تو درباره آنچه از «محمّد» شنيدي چه ميگويي؟!. «ابوجهل» گفت: چه شنيدم؟ مطلب اين است که: ما و فرزندان «ابو عبد مناف» در افتخارات با هم رقابت داريم، آنها گرسنگان را اطعام کردند، ما هم انفاق کرديم، بي مرکبان را مرکب دادند، ما هم داديم، بخشيدند و انفاق کردند، ما هم کرديم، و دوش به دوش هم جلو ميآمديم، اما آنها ادعا کردند که: از ما پيامبري برخاسته که وحي آسماني به او ميرسد، ما چگونه ميتوانيم، در اين امر با آنها رقابت کنيم؟ حال که چنين است: به خدا سوگند به او ايمان نميآوريم و هرگز او را تصديق نخواهيم کرد!. «اخنس» برخاست و او را ترک گفت.(۲)
آري، جاذبه قرآن، آنها را شبهاي متوالي به سوي خود ميکشاند، و تا سفيده صبح، غرق اين جاذبه الهي بودند، ولي خود خواهي و تعصب و حفظ منافع مادي آنچنان بر آنها مسلط بود که مانع از پذيرش حق مي شد. بدون ترديد اين نور الهي، اين قدرت را دارد که هر قلب آمادهاي را هر جا باشد به سوي خود جذب کند و به همين دليل در آيات مورد بحث، قرآن وسيله «جهاد کبير» معرفي شده است.(۳)
پي نوشت:
(۱). «مجمع البيان»، جلد ۷، صفحه ۱۷۵.
(۲). «سيره ابن هشام»، جلد ۱، صفحه ۳۲۷؛ تفسير «في ظلال»، جلد ۶، صفحه ۱۷۲.
(۳). تفسير نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلاميه، چاپ بيست و پنجم، ج ۱۵، ص ۱۴۰.
منبع: سایت بصیرت
کوه باشی،سیل یا طوفان چه فرقی می کند
سرو باشی،باد یا طوفان چه فرقی می کند
مرزها سهم زمین اند،وتو اهل آسمان
آسمان شام یا ایران چه فرقی می کند
مرز ما عشق است،هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا،غزه،حلب،تهران ،چه فرقی می کند
قفل باید بشکند،باید قفس را بشکنیم
حصرالزهرا وآبادان،چه فرقی می کند
هر که راصبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند
شعله در شعله تن ققنوس می سوزد،ولی
لحظه ی آغاز با پایان چه فرقی می کند
شاعر:حجه السلام شفیعی
پرسیدآن شاعر این آمریکا چیست؟پرسش دشواراست
اماپاسخ برایش بسیاراست،آمریکا یعنی یک روز روشن،یک کودک شاد می بیند دیگر مادر ندارد یامادراورادیگر ندارد،
آواز جنگ است،آوار کین است، آمریکا این است.
آمریکا یعنی پیمان با صدام تا پیش از اعدام
آمریکا یعنی بازی با مرسی حتی در زندان
هرچند خوشرو هرچند خندان
آمریکایعنی اما مهره باشیم و او مهره گردان
آری مصدق آمریکا این است
فریادها بود مارا در عالم
دریادها ماند یا را صدامان
ضرب طنین فریاد هامان
شمیشیرهارا درهم شکستیم
زنجیرها را از هم گسستیم
ازبند رستیم
ضحاک را هم در کوه بستیم
باری برادر از گرگی او چیزی نشد کم
مابرده باشیم او درکمین است
آری برادر آمریکا این است.
شاعر:حسن صنوبری،دیدار رهبری رمضان 95
یا امام رضا<علیه السلام>
مشهد ،باب الجوادتان،آقا عجیب گرفته دلم برایتان
کتاب<با دستهای خالی>
خاطرات شهید تهرانی مقدم ،بسیار زیبا وتاثیر گذار بود.
به شما پیشنهاد می کنم حتما بخونید.
17اسفند سالروز شهادت شهیدهمت
درود خداوند بر همه ی شهدا.شادی روحشان صلوات
مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر (شکوفه زدن درخت)
5 شنبه 14/11/94
السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
دلم هوای تورادارد ای امام رضا
بگو تفال خیری به این سفر بزند
روز درختکاری 15 اسفنده،یادمون بمونه
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی وبخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
شاعر،رها محمودی
پیام تشکر حضرت آقا برای حضور مردم ایران درانتخابات
بسیار آرامم کرد.
مالبیک گوی فرامین شماییم.
بانو!
جامه ی توست اما…
جامعه مارامی سازد…
جامه ات راجمع کن
جامعه ات در خطر است
رهبرانقلاب دردیدار مردم نجف آباد
یکی ازترفندهای دشمن دراتخابات که اینجا تکرارمیکنند ایجاد دوقطبی دروغینی مانند مجلس دولتی وضد دولتی است،
ملت نه مجلس دولتی می خواهد نه ضددولتی.
ملت،مجلس شجاع ومتدینی میخواهد که با وظایفش آشنا باشدومرعوب .آمریکا نباشد
به میهمانی دعوتیم
هفتم اسفند نود وچهار
آغازین ساعت روز جمعه
حوزه های انتخابیه
ا خذ رای،پای صندوق های سرنوشت کشور
برای بیعت با امام ورهبری
انتخاب هوشمندانه،بابصیرت،اصلح
صلی الله علیک یا بنت رسول الله
شنیده می شود ازآسمان صدایی که،کشیده شعر مرا باز هم به جایی که،
نبود هیچ کسی جز خدا خدایی که
نوشت نام تورا نام آشنایی که
نوشت فاطمه ،شاعرزبانش الکن شد
نوشت فاطمه ،
هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه ،
تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین وزمان مشخص شد
شاعر:سید حمیدرضابرقعی
وکیل نباید زیرمیزی بگیرد
مترجم چک سفیدرا گذاشت جلوی مدرس وحرف مرد خارجی راترجمه کرد:"هر مبلغی میخواهیددرآن بنویسیدوبه هرطریق که می خواهید خرج کنید.”
مدرس پرسید:"حالاچرا نصف شب آورده اید؟”
- ماشنیده بودیم شما پول نمی گیرید.برای همین چک آوردیم.
-هرکه به شما گفته بیخود گفته. من پول می گیرم اما نه به این صورت.اولا باید طلا باشد ،آن هم بارشتر،درروز روشن،بعد ازنمازدرمدرسه سپهسالار.
نماینده دولت انگلیس پاسخ ترجمه شده مدرس در که شنید گفت:"مدرس می خواهد آبرو وحیثیت مارادرتمام دنیا ببرد.”
چک انگلیسی همان طور که سفید آمده بود،سفید هم رفت.
میلاد 37امین انقلاب اسلامی مبارک باد!